جدول جو
جدول جو

معنی گوش بنی - جستجوی لغت در جدول جو

گوش بنی
شنیده شده، گوشزد، سخن رازگونه و آهسته، سخن زیر گوشی، عمل سر بریدن گاو گوسفند در جشن ها و عروسی ها
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش بین
تصویر خوش بین
ویژگی کسی که به جنبه های مثبت امور می نگرد، امیدوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش بینی
تصویر خوش بینی
خوش بین بودن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
آلت بستن گوش. رفاده و عصابه ای که بر گوش بندند. (ناظم الاطباء) ، آنچه آویزۀ گوش کنند:
به خواهش چنان خواست کآن هوشمند
ز پندش دهد حلقۀ گوش بند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بُ)
قطع گوش، عمل گوش بر. رجوع به گوش بر و گوش بریدن شود
لغت نامه دهخدا
آلت بستن گوش رفاده و عصابه ای که بر گوش بندند، آنچه آویزه گوش کنند: بخواهش چنان خواست آن هوشمند ز پندش دهد حلقه گوش بند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گول زنی
تصویر گول زنی
عمل گول زدن فریب
فرهنگ لغت هوشیار
متوجه امری یا خبری توام با انتظار. یا گوش بزنگ بودن، مراقب و متوجه امری بودن توام با انتظار: آهو اصولا زن مراقب و گوش بزنگی بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش چین
تصویر گوش چین
آنکه هر چه بشنود پیش دیگران باز گوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش سنب
تصویر گوش سنب
آنچه گوش را سوراخ کند، هزار پا
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه یا آنچه گوش را بشوید و پاک کند، آلتی که پزشکان بتوسط آن گوش را شستشو دهند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بنظر نیک در امور مینگرد مقابل بد بین، آنکه جهان آفرینش را پر از لطف و صفا می بیند مقابل بد بین
فرهنگ لغت هوشیار
منتظر انتظار کش: تن چون نی و بر چو نیل و رخساره چو کاه انگشت بلب گوش بدر دیده براه. (کیکاوس بن اسکندر)
فرهنگ لغت هوشیار
بنظر نیک در جهان وجهانیان نگریستن مقابل بدبینی، اعتقاد باین که جهان پر از لطف و صفا و سعادت است مقابل بد بینی
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن گوش قطع گوش، بحیله پول و مال از دیگری گرفتن مغبون کردن در معامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش بدر
تصویر گوش بدر
((بِ دَ))
منتظر، انتظارکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوش بین
تصویر خوش بین
کسی که به سرنوشت و پیش آمدها بدگمان نباشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوش بینی
تصویر خوش بینی
Optimism
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خوش بین
تصویر خوش بین
Sanguine
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گوسفند یا گاوی که هنگام ورود عروس به خانه ی داماد به او هدیه
فرهنگ گویش مازندرانی
زیرگوشی حرف زدن درگوشی گفتگو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که به عنوان اهرم به ریسمان دسته ی علوفه یا هیزم وصل
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از خوش بینی
تصویر خوش بینی
оптимизм
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خوش بین
تصویر خوش بین
жизнерадостный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خوش بینی
تصویر خوش بینی
Optimismus
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خوش بین
تصویر خوش بین
zuversichtlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خوش بینی
تصویر خوش بینی
оптимізм
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خوش بین
تصویر خوش بین
оптимістичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خوش بینی
تصویر خوش بینی
optymizm
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خوش بین
تصویر خوش بین
optymistyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خوش بینی
تصویر خوش بینی
乐观主义
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خوش بین
تصویر خوش بین
乐观的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خوش بینی
تصویر خوش بینی
otimismo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خوش بین
تصویر خوش بین
otimista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خوش بینی
تصویر خوش بینی
ottimismo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی